درسوگ شهادت حضرت زهرا (سلام اله عليها) ای دل مددی که بی امان گریه کنیم چون ابر بهار و آسمان گریه کنیم امروز که روز رفتن فاطمه است با مهدی صاحب الزمان گریه کنیم از هجر فقیه آشنا گریه کنیم یا برتخریب سامرا گریه کنیم یا فاطمه بگذار که با این همه غم از بحر شهادت شما گریه کنیم ساقی امشب آتشی دارد دلم شعله شعله اشک می بارد دلم عشقم امشب باجنون آمیخته اشک های من به خون آمیخته همچو موج آتشم سردرگمم نیستم گرچه میان مردمم خودنمیدانم کجایم کیستم ؟ هستی ام رفته زدستم نیستم همچو موج آتشم سردرگمم نیستم گرچه میان مردمم من چه می گویم بهارم گم شده زیردست و پا قرارم گم شده خوشه ازتاک تحمل چیده ای ازبهار زخم دل گل چیده ای ای دریغا عمق زخمم فاش نیست شرح دردم کار کند وکاش نیست از لب و دست هزاران چنگ و نی آید آیا سوز دل ابراز نی شعر هم هر دم نوایی می زند گاه گاهی دست وپایی می زند سیلی طوفان و ساحل دیده ای ؟ ماهی افتاده در گِل دیده ای ؟ دیده ای پرهای درهم ریخته ؟ با سپیدی سرخ را آمیخته سرو را گاه نشستن دیده ای؟ شاخه را وقت شکستن دیده ای ؟ سینه ام آتشفشانی می کند شعر اما بی زبانی می کند زهره را یک خواب راحت دیده ای بازی نیش وجراحت دیده ای دود آهی رفته تا چشم فلک سوخته در بی کسی نخل فدک
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : سجاد حسینی فهرجی وسید علی حسینی فهرجی
تاریخ : سه شنبه 20 فروردين 1392
زمان : 19:5