طبق مبانی
حکمت متعالیه ملاصدرا ، وجود دارای مراتبی است که پایین ترین مرتبه آن مادّه و
بالاترین مرتبه آن واجب الوجود(خدا ) است ؛ و بالاتر از عالم مادّه عالم مثال است
؛ و بالاتر از عالم مثال عالم عقول است ؛ و بالاترین مرتبه موجود عقلی ، عقل اوّل
است . امّا طبق مبانی عرفان نظری ، وجود یکی ، و آن هم خداست ؛ و ممکنات مظاهر
وجودند ؛ و مظاهر وجود دارای مراتبند ؛ لذا آنچه حکما آن را مراتب وجود می گویند ،
عرفا آن را مراتب ظهور می نامند. طبق مبانی فلاسفه بالاترین مرتبه هستی امکانی عقل
اوّل است ؛ که اوّلین مخلوق خداست ؛ و مافوق آن واجب الوجود است ؛ لذا فلاسفه عقل
اوّل را همان روح کلّی پیامبر (ص) و قلم اعلی می دانند ؛ که تمام کلمات وجودی به
واسطه او از خدا صادر شده است ؛ و او واسطه فیض است نسبت به همه موجودات ؛ و آن را
قلم می نامند به جهت شباهت آن به قلم بشری که آن نیز واسطه فیض است در صدور کلمات
از نویسنده ؛ و آن را عقل می نامند به جهت شباهت آن به عقل بشر که موجودی غیر
مادّی و بی شکل و بی رنگ و بدون اندازه است .
عقل اوّل یا قلم اعلی یا روح کلّی نبی اکرم (ص) از نظر فلاسفه موجودی است
مجرّد از مادّه و تمام آثار مادّه ؛ و این ویژگی تمام موجودات عالم عقل است ؛
برخلاف موجودات عالم مثال که مجرّد از مادّه اند ولی برخی از آثار مادّه مثل شکل و
رنگ و مقدارا را دارا می باشند ؛ لذا عالم مثال را عالم خیال منفصل نیز می گویند
؛در مقابل قوّه خیال انسان که آن هم غیر مادی است ولی برخی آثار ماده را دارد.
امّا از
نظر عرفان نظری ، روح کلّی نبی اکرم (ص) و نور محمدی عیناً منطبق بر قلم اعلی و
عقل اوّلی که مدّ نظر فلاسفه است نمی باشد ؛ بلکه عقل اوّل و قلم اوّلی که مورد
نظر فلاسفه است ، مرتبه ای از مراتب حقیقت
محمدی و بارقه ای از نور آن حضرت است ؛ در فلسفه ، مافوق عقل اوّل واجب
الوجود است ؛ لذا آنها تمام روایات دالّ بر نور اوّل و روح اوّل و عقل اوّل و قلم
اوّل را منطبق کرده اند بر عقل اوّلی که مدّ نظر فلاسفه است ؛ ولی در عرفان نظری
بین عقل اوّل و ذات باری تعالی مراتب دیگری نیز لحاظ می شود ؛ و بالاترین این
مراتب ، که از آن تعبیر به مقام احدیّت می شود ، همان حقیقت و نور محمدی است ؛ و بین او و عقل اوّل یا قلم اوّل مدّ نظر
فلاسفه ، که اوّلین مرتبه عقلی آن حضرت است ، حجب نوری فراوانی وجود دارد.
در لسان
عرفا برای قلم مراتبی ذکر شده است ؛ کما این که برای عرش و روح و عقل نیز مراتبی
قائلند غیر از آنچه فلاسفه گفته اند ؛ لکن این نامه را گنجایش این گونه بحثهای
تخصصی نیست . در روایات اهل بیت (ع) نیز اقوال در مورد نور نبی اکرم و روح کلّی
ایشان (ص) و در مورد قلم اعلی مختلف و
گاه به ظاهر متعارض است ؛ لکن اگر مبانی عرفا را بپذیریم این تعارضهای ظاهری مرتفع
می شوند ؛ چرا که این تفاوت تعابیر را می توان حمل بر تفاوت مراتب این امور کرد.
نظرات شما عزیزان: