چرا نام حضرت علی علیهالسلام در قرآن کریم نیامده است؟
با توجه به اهمیت سؤال، لازم است به نکات ذیل با دقت و درایت کامل توجه گردد:
الف – اولین پاسخ در قبال سؤالهایی از این قبیل که چرا در قرآن کریم این یا آن موضوع نیامده است؟ این است که قرآن کریم از منبع علم و حکمت لایزال الهی صادر و نازل شده است و او برای چگونگی آن با کسی مشورت ننموده و بر اساس ذوق شخصی افراد یا گروهها آیهای نازل ننموده است.
ب- دقت شود که وهابیت سعی دارد بدون این که «اسمش» مطرح شود، «رسمش» را در میان جوامع اسلامی و به ویژه جهان تشیع تبلیغ نموده و گسترش دهد. اندیشهی «حسبنا کتاب الله» - کتاب خدا برای ما کافی است! یک اندیشهی وهابیگری است. آنها میخواهند به صورت مستتر (پنهان) و ناخودآگاه این معنا را به اذهان القا نمایند که اگر مطلب یا موضوعی در (ظاهر) قرآن نبود، سندیت و مشروعیت ندارد (؟!) ولی ما از آنها سؤال میکنیم که در کجای قرآن رکعات نماز یا دفعات طواف یا سایر جزئیات احکام آمده است؟! و کدام کتابی بدون معلم قابل یادگیری است، چه رسد به تبعیت و اطاعت. چرا به قرآن کریم که میرسید همه عالم به اسرار الهی نیز میشوید؟!
ج – آنان که میخواهند فقط به قرآن و آن هم با واژههایی که خود تعیین میکنند استناد کنند، دقت کنند که خداوند میفرماید، من قرآن کریم را به تنهایی نفرستادم. بلکه به همراهش «رسول» و نیز «میزان» را نازل کردم:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» (الحدید – 25)
ترجمه: ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) را نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.
پس برای فهم قرآن کریم و هدایت، بسنده نمودن به ظاهر آیات قرآن کریم مکفی نمیباشد و حتماً باید ظاهر، باطن، تفسیر، تأویل، محکم و متشابه آن را از حضرت رسول اکرم (ص) فرا گرفت و ایشان نیز مکرر و مستمر (به سند شیعه و سنی) به آیاتی که در شأن حضرت علی علیهالسلام میباشد تأکید نمودهاند. و در نهایت نیز فرمودند من از این مثلث نازل شده خارج میشوم و دو ضلع دیگر (قرآن و اهل بیت ع) را برای شما باقی میگذارم. (حدیث غدیر خم)
د – و اما راجع به «اسم» لازم است حتماً به معارف ذیل دقت شود:
د/1- اسم، یعنی نشانه. اسمای خداوند، نشانههای خداوند هستند و نه خود او. و این نشانههای هر چه کاملتر باشند، بزرگتر و به تعبیر دیگر اسم اعظم خداوند متعال میباشند.
د/2 – خداوند متعال در مورد اسماء یا نشانههایش خویش میفرماید:
«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (الأعراف -180)
ترجمه: و براى خدا، نامهاى نيك است خدا را به آن (نامها) بخوانيد! و كسانى را كه در اسماء خدا تحريف مىكنند، رها سازيد! آنها به زودى جزاى اعمالى را كه انجام مىدادند، مىبينند!
و امام صادق علیهالسلام فرمودند: به والله مائیم آن اسمای حسنای الهی. (اصول کافی – ج1)
و به همین دلیل در زیارت حضرت امیر (ع) میخوانیم: «السلام علی اسم الله الرضی» - سلام بر اسم رضی خدا. و نیز میخوانیم «السلام علیک یا دین الله القویم و صراطه المستقیم». و ایشان خود میفرمایند: منم مثانی (سوره حمد)، منم طه – منم یاسین (یس) – منم زلزال – منم آن نوری که خاموش نمیشود و ... . لذا امام صادق (ع) میفرمایند:
«اگر قرآن آنگونه که خدا خواسته و نازل کرده تلاوت شود و مورد تدبر قرار گیرد، هر آینه ما را با نشانههای ارائه شدهاش خواهید یافت.» (تفسیر عیاشی، ج 1، ص 13)
ﻫ – حال که دانستیم خداوند را نشانههایی (اسمهایی) است که با آنها شناخته میشود و با آنها خوانده میشود و این نشانهها هر چه کاملتر باشند برترند و اسم اعظم همان نشانهی برتر خداوند، یعنی انسان کامل، یعنی وجود مقدس معصومین علیهمالسلام هستند و در قرآن کریم مکرر به «اسمهای خدا» اشاره و تأکید شده است، به تاریخ بر میگردیم تا ببینیم که مردم جاهل و متعصب و منافق، با خود وجود و مصداق «اسم» خدا چه کردند که با لفظاش کنند؟ آیا آنان که صاحب اسم، روح اسم، مصداق اسم را تحمل نیاورده و آن چنان امیرالمؤمنین (ع) و سایر ائمه را ترور و خاندان آنها را در طول تاریخ قتل عام کردند، به لفظ و واژهی «اسم» احترام میگذاشتند؟! آیا اگر «اسم» علی علیهالسلام یا دیگر ائمه در قرآن کریم به صورت مستقیم میآمد، مسلماننماهایی که شخص آنها را کنار گذاشته و به نام اسلام کشتند، قرآن را تحریف نمیکردند؟! پس باید که این اسمها در حفاظ مطرح میشد که شد.
و – قرآن کریم، لفظ و کلام است و به همین جهت «کلام الله» نام دارد و بدیهی است که لفظ و کلام برای هدایت کافی نیست و قدرت هدایت انسان را ندارد. بلکه روح قرآن که همان «انسان کامل – معصوم» است هدایتگر است. و سرتاسر قرآن به این معنا تصریح و تأکید مینماید و آیات مربوط به اطاعت از حضرت رسول اکرم (ص) و اولیالامر مؤید آن است. چنان چه میفرماید (لطفاً بسیار با تعمق به آیهی ذیل دقت شود):
«الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (الأعراف - 157)
ترجمه: (مؤمنین و اصحاب حضرت رسول اکرم ص)، همانهایی كه از فرستاده (خدا)، پيامبر «امّى» پيروى مىكنند پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مىيابند آنها را به معروف دستور مىدهد، و از منكر باز ميدارد، اشياء پاكيزه را براى آنها حلال مىشمرد، و ناپاكيها را تحريم مى كند و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را كه بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مىدارد، پس كسانى كه به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش كردند، و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند.
حال سؤال میکنیم: این میزان و نوری که به همراه رسول اکرم (ص) نازل شده است چیست یا کیست؟ برخی از اهل سنت مدعی میشوند که منظور قرآن کریم است! اما به آنها میگوییم که چنین نیست، چون در «الحدید – 25» آن دو را تفکیک نمود و فرمود که به همراه رسول، کتاب و میزان فرستادم.
ز – مضاف بر همهی مطالب فوق، دقت شود که سنت خداوند در قرآن کریم بیشتر بر تبیین «رسم»ها است تا تصریح «اسم»ها. تا موضوع و خط برای همیشه و همگان روشن و محفوظ باشد. لذا حتی اسم شخص «حضرت محمد صلوات الله علیه و آله» نیز بیش از 5 مرتبه (احمد یک مرتبه و محمد چهار مرتبه) در قرآن کریم نیامده است، اما همهی قرآن ما را به اطاعت او ملزم میدارد. چرا که او و سایر معصومین (ع)، روح قرآن کریم و تجسم و اصل آن میباشند و قرآن کلامی توصیف انسان کامل (آنها) به کلام و بیان میباشد. چنان چه شاهدیم وقتی در جنگ صفین اصحاب معاویه برای خدعه قرآن را بر سر نیزه و بالای سر میگیرند، حضرت (ع) به یاران خود بدین مضمون میفرماید: قرآن منم و آن کاغذی بیش نیست، با آنها بجنگید و فریب این ظاهر را نخورید.
ح – دقت شود که «اسم»ها نزد خداوند متعال حتماً آن واژگانی نیستند که نزد ما رایج است. چنان چه در حدیث داریم که اسم مبارک حضرت رسول اکرم (ص) در آسمانها و میان ملائک و در زمین متفاوت است و او «احمد – محمود و محمد» است. ایشان دربارهی اسمای خود که در قرآن کریم نیز آمده است، میفرماید:
«لی أسْماءٌ؛ أنَا مُحمّدٌ و أنَا أحمَدُ وَ أَنا الماحی الّذی یَمحُوا اللّه بِیَ الکُفرَ وَ أَنَا الْحاشِرُ الّذی یُحشَرُ النّاسُ عَلی قَدَمی و أَنَا الْعاقِبُ».
ترجمه: منم محمد و احمد و ماحی که کفر به من محو شد و منم حاشر که مردمان را بر قدم من حشر کنند، و منم عاقب (آخرین).
و در قرآن کریم نیز اسامی دیگری چون: نبی – رسول – بشیر – نذیر – خاتم الانبیاء – امی و ... برای ایشان آمده است. برای اهل بیت (ع) نیز همینگونه است. چنان چه حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «انا الحوامیم» - یعنی «حاء میم» (حم)های قرآن کریم من هستم.
ط – در خاتمه من باب تبرک، تأمل و تفکر بیشتر، اسمی از اسمای قرآن کریم در علم مخزون الهی و نزد او که با «حم» نیز آغاز شده است ذیلاً تقدیم میگردد:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ - حم * وَ الْكِتَابِ الْمُبِينِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَ إِنَّهُ فىِ أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلىٌِّ حَكِيمٌ». (الزخرف – 1 تا 4)
نظرات شما عزیزان: