(1/100125080)-
پرسش:پيرامون سوره نخست قرآن حمد چه مي گوئيد؟ بيائيد اين سوره را با هم بخوانيم تا درون مايه گفتگوي مان آشکار شود. بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ: به نام خداوند بخشنده بخشايشگر و مهربان اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ: ستايش خداوندى که پروردگار جهانيان است. اَلرَّحْمنِ الرَّحيمِ: بخشنده و بخشايشگر است. مَالِکِ يَوْمِ الدّينِ: (خداوندى که) دارنده ي (صاحب) روز به پاخيزي (روز جزا) است. اِيّاکَ نَعْبُدُ وَ اِيّاکَ نَسْتَعِينُ: (پروردگارا) تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم. اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ: ما را به راه راست رهنمون فرما! صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ: راه کسانى که آنان را پذيراي بخشايش و هديه هاي (نعمت) خود ساختى، غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضّآلّينَ: نه راه کسانى که بر آنان خشم کردى و نه گمراهان در نشان هاي (آيه) واپسين، گوئي کسي بر درگاه خدا نيايش مي کند و اين سخن از خدا نيست. و اين گفته با اينکه قرآن آورده و گفته خداست ناخواناست. جايي خوانده بودم که يکي از دسته ها و رسته هاي مسلمان ها ، سوره حمد را از قرآن نمي دانند، و آنرا نيايش (دعا) آغازين و درگشاي (فتح الباب) قرآن مي دانند. (مي کوشم پيرامون شان جستجو کنم و اگر چيزي يافتم اينجا بياورم) خرسند مي شوم از در روشنگري، برايم پاسخي بياوريد و نه از شيوه زبان بازي و واژه پردازي که شوربختانه شيوه دينداران امروزي گشته!
پاسخ:
1ـ چه علمای مطرح شیعه و چه علمای مطرح سنّی هیچکدام سوره ی حمد را خارج از قرآن ندانسته اند ؛ امّا نظرات شاذّ و نادر و خلاف اجماع امّت ، همواره و در هر مساله ای وجود داشته و دارد ؛ که قابل اعتنا نیستند. اگر بنا شود به هر ادّعای بی دلیلی ترتیب اثر داده شود ، اساساً حقیقتی در عالم باقی نمی ماند ؛ چرا که در باره ی هر حقیقتی دهها نظر مخالف نیز وجود دارد. در بین مسلمین ، سوره ی حمد از محکمترین سوره های قران است که نه یک بار بلکه دوبار بر رسول خدا (ص) نازل گشته است ؛ لذا آن را سبع المثانی گویند.
2ـ اگر ثابت شود که حتّی یک آیه از آیات قرآن موجود ، جزء قرآن نبوده و در قرآن داخل شده یا یک آیه از آن حذف گردیده ، در آن صورت کلّ قرآن کریم از حجّیّت می افتد ؛ چون در این صورت ، این احتمال که برخی آیات جزء قرآن نیستند و در آن داخل شده اند ، به تک تک آیات سرایت می کند ؛ و دیگر نمی توان با قطع و یقین این کتاب را کلام خدا دانست ؛ کما اینکه احتمال حذف نیز در قرآن رسوخ می کند. و در این صورت در حقیقت بشر امروز فاقد حجّت قطعی وحیانی خواهد بود. چون با فرض تحریف قرآن ، دیگر هیچ آیه ای از آن قابل اعتماد نخواهد بود. امّا این امر محال است ؛ چون براهین عقلی نبوّت عامّه ، وجود حجّت قطعی را در هر زمانی لازم و ضروری می دانند.
3ـ امّا ترجمه ای که از سوره ی حمد آورده اید ، نمی دانم از کدام ترجمه گرفته اید ، ولی از هر جا گرفته اید به شدّت نادرست می باشد ؛ چنان که گویی جناب مترجم از خودش سوره ای جدید نازل نموده است.
4ـ این سوره تا آیه ی « مَالِکِ يَوْمِ الدّينِ » ، از زبان عبد نیست ، بلکه خداست که خود را معرّفی می نماید. لذا تا اینجا گمان نکنم که حضرت عالی اشکالی داشته باشید. امّا از آیه ی « اِيّاکَ نَعْبُدُ وَ اِيّاکَ نَسْتَعِينُ » به بعد ، خداوند متعال از زبان بندگانش سخن می گوید. حال اگر گویید که چرا خدا از زبان بندگان سخن گفته گفته یا به تعبیری چرا خدا کلام بندگان را به عنوان سخن خود نازل نموده ؟ گوییم: این کار برای تعلیم بندگان می باشد ، یعنی خداوند متعال به بندگان می فرماید: بندگان من! اینگونه بگویید : « اِيّاکَ نَعْبُدُ وَ اِيّاکَ نَسْتَعِينُ ... ». لذا در حقیقت قبل از « اِيّاکَ نَعْبُدُ وَ اِيّاکَ نَسْتَعِينُ » واژه ای مثل « قولوا ــ بگویید» در تقدیر می باشد. یعنی خداوند متعال بعد از این که خود را معرّفی نمود ، به خاطر این صفات که خدا دارد ، بلافاصله بندگان باید او را با آن عبارات یاد نمایند ؛ لکن چون بندگان نمی دانند چگونه خدا را به درستی یاد نمایند ، لذا خود خدا نحوه ی این یاد نمودن را آموزش می دهد. چرا که اگر این کار به خود بندگان واگذارد ، چرندیّات به هم می بافند ، همانگونه که در طول تاریخ بافته اند. از اینرو فرمود: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون ــــ منزّه است خداوند از آنچه توصيف مىكنند»(الصافات:159)
امّا اگر بگویید که چرا خداوند متعال قبل از آیه ی « اِيّاکَ نَعْبُدُ وَ اِيّاکَ نَسْتَعِينُ » واژه ای مثل « قولوا ــ بگویید » را صراحتاً نیاورد؟
گوییم: خداوند حکیم با این شیوه ، خواست بفهماند که شما بعد از شناخت این اوصاف خدا ، فطرتاً و خودکار باید این گونه خدا را یاد نمایید ؛ بی آنکه ما به شما امر خاصّی بکنیم ؛ لکن ما فقط آنچه را که باید بگویید ، آموزش می دهیم تا شما در تطبیق ندای فطرت بر کلمات و الفاظ دچار اشتباه نشوید. همانند که کودکی که تازه زبان باز می کند و می خواهد چیزی بگوید ، لکن کلمه را بلد نیست ، در این حالت مادر از طرف او کلمه را بیان می کند تا او یاد بگیرد. مثلاً مادر احساس می کند که کودک می خواهد احساسات خود را نسبت به پدرش بیان کند ؛ ولی کلمه را بلد نیست ، در این حالت مادر از طرف کودک می گوید: سلام بابا ، سلام بابا ؛ یعنی تو هم همین کلمات را بگو.
امّا شواهد قرآنی بر این مدّعا که خداوند متعال برخی اوقات ، واژه هایی چون « قل: بگو ! یا قولوا ــ بگویید ! یا یقولون ــ می گویند » را حذف می کند تا منظورهای ویژه ای را برای اهل دقّت القاء نماید.
الف ـ خداوند متعال می فرماید: « وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ ــــ و هنگامى كه ابراهيم ، پايههاى خانه(كعبه) را بالا مىبرد ، و نیز اسماعيل ، پروردگارا! از ما بپذير، كه همانا تو شنوا و دانايى» (البقرة:127)
در این آیه ، طبق فهم عرف مردم ، قبل از تعبیر « رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا » باید واژه ی « قالا ــ گفتند » ذکر می شد ؛ تا معنی چنین شود: « و هنگامى كه ... گفتند: پروردگارا! از ما بپذير ... » امّا این واژه ذکر نشد. امّا چرا چنین واژه ای ذکر نشد؟ چون آن دو بزرگوار این جمله را صرفاً بر زبان نیاوردند ، بلکه آن دو بزرگوار ، در لحظه لحظه ی عملشان دائماً این نیّت را در دل داشتند. پس اگر واژه ی « قالا » در پی مطلب می آمد ، این معنا را نمی شد از آیه استفاده نمود. امّا با این بیان معلوم می شود که آن دو عزیز ، تمام وجودشان و عین عملشان همین دعا بود ؛ و این دعا را بعد از اتمام عمل بر زبان نیاوردند.
ب ـ باز خداوند متعال فرمود: « إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ ؛ الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ ـــــ همانا در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز ، نشانههایی براى صاحبان اندیشه ی خالص موجود است ؛ همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ياد مىكنند؛ و در خلقت آسمانها و زمين مىانديشند ؛ پروردگارا ! اين را بيهوده نيافريدهاى ؛ منزهى تو ؛ ما را از عذاب آتش، نگاه دار! » (آلعمران:191)
در این آیه نیز طبق فهم عرف مردم ، قبل از تعبیر « رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً » باید واژه ی « یقولون ــ می گویند » ذکر می شد ؛ تا معنی چنین شود: « ... و می گویند: پروردگارا ! اين را بيهوده نيافريدهاى ...» امّا این واژه ذکر نشد. امّا چرا چنین واژه ای ذکر نشد؟ چون اینها این عبارت را در زبان نمی گویند ، بلکه این تخاطب با خدا ، نتیجه ی تفکّر آنها بوده در صحنه ی عقل و فکرشان رخ می دهد نه در زبان ؛ یعنی اینها در خلقت عالم تفکّر می کنند و ناگهان به این حقیقت می رسند که عالم هستی بیهوده نیست ؛ و در عمق عقل خود چنین نجوا می کنند که « رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً ». لذا این آیه بیانگر اتّحاد عقل و عاقل و معقول می باشد. البته نکات شگفت دیگری نیز در این آیه موجود است که بر اهل خرد پوشیده نیست.
ج ـ نیز خداوند متعال فرمود: « الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيم ـــــ کسانی (فرشتگانى) كه حمل می کنند عرش را و آنها كه گرداگرد آنند ، تسبيح و حمد پروردگارشان را می کنند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىكنند. پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است؛ پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مىكنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار »(غافر:7)
در این آیه ی شریفه نیز ، طبق فهم عرفی ، قبل از تعبیر « رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً » باید واژه ی « و یقولون ــ و می گویند » می آمد ؛ که نیامده است.
حاصل کلام آنکه: در سوره ی حمد نیز قبل از آیه « اِيّاکَ نَعْبُدُ وَ اِيّاکَ نَسْتَعِينُ » ـ طبق فهم عرفی ـ باید واژه ای مثل « قولوا ــ بگویید » می آمد ؛ لکن نیامد تا بفهماند که این زبان حال و زبان فطرت تک تک شماست ؛ لذا امر مجزایی لازم نیست. چرا که قرآن کریم ـ که همان دین خداست ـ تماماً گویای فطرت آدمی است. « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ــــــ پس روى خود را متوجّه دین خالص پروردگار كن! همان فطرتى كه خداوند، مردم را بر آن سرشته است ؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است دین استوار؛ ولى اكثر مردم نمىدانند. » (الروم:30)
نظرات شما عزیزان: