خدا ما را خيلي دوست دارد از طرفي از سرنوشت همه ما آگاهي دارد يعني مي داند خيلي از ما جهنمي هستيم خب
خدا ما را خيلي دوست دارد از طرفي از سرنوشت همه ما آگاهي دارد يعني مي داند خيلي از ما جهنمي هستيم خب


سوال قبلی: خدا ما را خيلي دوست دارد از طرفي از سرنوشت همه ما آگاهي دارد يعني مي داند خيلي از ما جهنمي هستيم خب اگر ما را دوست دارد چطور راضي مي شود ما به جهنم برويم؟منطقي اش اين است که اصلا دنيا را به وجود نمي آورد که ما به جهنم نرويم.

پرسش:سوالي پرسيدم ولي جوابي که داديد، منطقي نبود يعني اصلا جواب سوال من نبود، لطفا جوابي منطقي و ساده تر بدهيد.

پاسخ:

پیدایش این سوال در ذهن انسان ، ناشی از نداشتن تصوّر درست از چند حقیقت است که عبارتند از: حقیقت وجودی خدا  ، حقیقت رحمت و عطوفت خدا نسبت به خلق ، حقیقت وجودی انسان و حقیقت جهنّم و بهشت. لذا برای رسیدن به پاسخ این پرسش ، باید تصوّر درستی نسبت به این حقایق در ذهن انسان حاصل گردد ؛ که البته بدون طیّ طریق تحصیل حکمت ، حقیقتاً کار مشکلی است.

1ـ تصوّر درست از خدا و رحمت و رأفت او

باید متوجّه بود که خدا آنگونه که در ذهن اکثر خداباوران وجود دارد ، یک ابرانسان یا یک بنّا و ماشین ساز بزرگ نیست ؛ کما اینکه یک پدر یا مادر مهربان و یک دوست شفیق آسمانی هم نیست. خدا یعنی وجود محض ، وجود صرف ، کمال محض ، وجود نامحدود (وجود خالص و بدون قید و شرط) ؛ و غیر خدا یعنی آنچه در حدّ ذاتش نه وجود است نه عدم ؛ برای مثال انسان بودن نه مساوی وجود داشتن است و نه مساوی معدوم بودن ؛ اگر انسان بودن مساوی با وجود داشتن بود ، در آن صورت انسان از ازل تا ابد باید وجود می داشت ؛ چون وجود نقیض عدم بوده ، عدم بردار نیست ؛ و اگر انسان بودن مساوی با معدوم بودن بود ، در آن صورت انسان هیچگاه نباید موجود می شد ، چون عدم نقیض وجود بوده ، وجود بردار نیست. بنا بر این هر موجودی غیر از خدا (وجود محض) ، به خودی خود نه وجود است و نه عدم ؛ اگر از جانب حضرت وجود ، به او وجود افاضه شد موجود می شود و الّا معدوم می گردد. خدا به انسان و درخت و ستاره و ... وجود داد لذا موجود شدند و به سیمرغ و دیو و امثال این امور وجود نداد لذا معدوم گشتند.

پس خدا در ذات خود به هیچ وجه مانند مخلوقات نیست ، « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ء ». امّا عدم همانندی خدا با مخلوقات ، تنها در ذات نیست ، بلکه اوصاف خدا نیز از سنخ اوصاف مخلوقات نمی باشد ؛ خدا عالم و قادر و رئوف و عطوف و رحیم و ... است ؛ مخلوقات نیز دارای این صفات می باشند ، ولی صفات مخلوقات هم به تبع ذاتشان ، نسبتش به وجود و عدم یکسان است در حالی که اوصاف ذاتی خدا ، عین ذات او بوده عین وجودند. پس سزا نیست که رحمت و رأفت خدا نسبت به بندگان را با رحمت و رأفت مخلوقات نسبت به یکدیگر مقایسه نماییم. رحمت و رأفت مخلوقات نسبت به یکدیگر از سر نیاز و نقص است ولی رحمت و رأفت الهی ناشی از کمال مطلق بودن اوست. ما اگر به کسی کمک می کنیم صرفاً نه برای آن است که او به ما نیاز دارد بلکه ما نیز با کمک نمودن به دیگری حسّ نوع دوستی خود را ارضاء می کنیم ؛ لذا اگر در جایی که کمک نماییم ، کمک نکنیم احساس نوعی کمبود و عذاب وجدان می کنیم.

همچنین باید توجّه داشت که در میان انسانها نیز رحمت و عطوفت همواره همراه با خوشرفتاری نیست ؛ آنگاه که پدری به خاطر فرار نمودن فرزندش از مدرسه یا سیگار کشیدن یا اعمال ناشایست دیگر او را تنبیه می کند ، ظاهر عمل ، خشن است ولی همین خشونت نیز ناشی از رحمت و رأفت پدرانه است نه از سر دشمنی. لذا اگر چه تنبیهی این چنین ، در نظر کودک ، نقمت است ولی از نظر عقلا نعمت می باشد. از اینرو خود همان کودک نیز بعد از بزرگ شدن از پدر خود به خاطر آن تنبیه ممنون خواهد شد. جهنّم نیز اگرچه در مقابل بهشت نقمت است ولی در یک نگاه کلان نگر آن هم از مصادیق رحمت عامّ الهی است که شرح آن در ادامه خواهد آمد ؛ از اینرو در سوره ی الرحمن آیات 35 به بعد ، بسیاری از عذابهای الهی جزء آلاء شمرده شده اند.   

2ـ حقیقت انسان و هدف از آفرینش دنیایی او

خداوند متعال موجوداتی در عالم جبروت دارد که ملائک مقرّب گفته می شوند ؛ اینان نه مادّی اند و نه برزخی بلکه فراتر از آن دو می باشند. گروه دیگری از مخلوقات او ساکن در عالم برزخ بوده متناسب با آن عالمند. گروهی از مخلوقات الهی نیز موجودات مادّی می باشند ؛ این موجودات مادّی نیز برخی در حدّ جمادند برخی در حدّ گیاه و گروهی حیوانند و گروهی جنّ ؛ که هر کدام اینها در سیر تکاملی ، سقف معیّنی برای خود داشته فراتر از آن توان عروج ندارند. امّا کمال محض بودن خدا اقتضاء می کرد که موجودی کامل خلق نماید که مظهر جمیع اسماء او بوده کمالات همه ی این موجودات را یکجا داشته باشد ؛ لذا انسان را آفرید ؛ که چون جماد ، از مادّه بود ؛ همچون گیاه ، رشد و نموّ و تولید مثل داشت ، بسان حیوانات ، از اراده و شعور و خیال برخوردار بود ؛ و همانند جنّها عقل داشته ، مکلّف بود ؛ و به مانند ملائک برزخی ، از بدن مثالی و برزخی برخوردار بود و روح او نیز از زمره ی ملائک مقرّب می باشد ؛ و او را فراتر از آن نیز مقامی است که سیّد ملائک ، جناب جبرئیل را هم بدان راه نیست. لذا انسان نه موجودی مادّی نه ملکوتی و نه جبروتی ، بلکه جامع همه ی این عوالم بوده ، یک سر در اعلی علّیین و سر دیگر در اسفل السافلین دنیا دارد ؛ و اگر چنین نبود ، اشرف مخلوقات و جامع جمیع کمالات امکانی نمی شد. خداوند متعال در سوره تین فرمود: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويمٍ ـ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ ــــــ كه ما انسان را در بهترين صورت آفريديم ؛ سپس او را به پايين‏ترين مرحله بازگردانديم.‏»

پس انسان موجودی است مختار که در خلقت دنیایی خود ، هم افق با موجودات مادّی آفریده شده ، ولی استعدادهای فراوانی در وجود او به ودیعه گذاشته شده که با عمل اختیاری خود می تواند آنها را شکوفا نموده تا فراتر از ملائک مقرّب نیز پر بکشد. هدف از خلقت دنیایی او نیز همین است که او در دار امتحان و تکلیف قرار گرفته این راه را طی نماید ؛ چون موجودی که بخواهد کمالات همه ی موجودات عالم را داشته باشد چاره ای جز این ندارد که در قوس نزول ، از اعلی درجه به ادنی درجه تنزّل نماید و در قوس صعود ، راه خود را از پایین ترین مراتب وجود شروع کرده تا اوج هستی امکانی طی ّ طریق نماید تا به این وسیله تمام نشئات وجود امکانی را زیر چتر وجودی خود درآورد.

پس اگر خدا می خواست انسانی بیافریند ولی او را به دنیا نیاورد ، لازمه اش این بود که او انسان نباشد ؛ چون انسان بودن یعنی امکان و استعداد اشرف مخلوقات را در خود داشتن ، و لازمه ی این امر آن است که چنین موجودی حتماً از اوج وجود به عالم مادّه آمده دوباره مسیر آمده را بازگردد تا محیط بر کلّی هستی امکانی گردد.

3ـ امّا این گزاره که « خدا می داند چه کسی جهنّمی یا بهشتی خواهد شد. » گرچه گزاره ای است مشهور ولی از نظر حکما ، جمله ای است نادرست. جمله ی صحیح چنین است: « خدا می داند چه کسی به دنیا خواهد آمد و با اختیار خود راه جهنّم یا بهشت را در پیش خواهد گرفت.» لذا طبق علم پیشین او افراد به دنیا می آیند و با اختیار خود راه خود را در پیش می گیرند. حال اگر خدا چنین افرادی را خلق نکند ، یا آنها به اختیار خود راه خود را تعیین نکنند ، لازمه اش این است که علم خدا ، نادرست باشد. و این محال است ؛ چون علم خدا عین ذات اوست و بطلان علم او به معنی عدم شدن ذات اوست ؛ و وجود محض عدم بردار نیست.

پس باید توجّه داشت که در علم خدا چیزی به نام « فرعون جهنمّی » یا « سلمان فارسی بهشتی » وجود ندارد تا تحقّق خارجی هم داشته باشد ؛ آنچه در علم خداست ، « فرعون به اختیار خود جهنمّی » یا « سلمان فارسی به اختیار خود بهشتی » می باشد ؛ لذا همین دو امر نیز یقیناً تحقّق خواهد یافت.   

4ـ حقیقت بهشت و جهنّم

آنچه در اذهان اکثر مردم وجود دارد این است که اگر کسی عمل صالح انجام دهد خدا او را به بهشت می برد و اگر عمل ناصالح انجام دهد خدا ار به جهنّم می برد ؛ همانگونه که اگر کسی در دنیا خلاف قانون رفتار نماید او را زندانی می کنند یا شلاق می زنند و اگر خدمتی انجام دهد به مزد و پاداش می دهند.

امّا حقیقت بهشت و جهنّم و جزاء و پاداش الهی این نیست. بهشت و جهنّم در منطق اهل نظر چیزی نیست جز معلول اعتقاد و صفات اخلاقی و عمل خود انسان. لذا همانگونه که حرارت می سوزاند و آب موجب سیرابی می شود و از درخت انار ، انار می روید ، برخی اعمال نیز موجب عذاب یا لذائذ اخروی می شوند ؛ بر این اساس است که فرموده اند: الدّنیا مزرعة الآخرة. لذا خدا کسی را به جهنّم نمی برد ، این خود افرادند که علّت جهنّم را فراهم می کنند. اگر کسی بنزین روی خود ریخته و کبریت را کشید ، خود اوست که خود را می سوزاند ؛ و اگر گفته می شود خدا او را سوزاند از آن جهت است که قانون سوختن را خدا در عالم نهاده است. در این عالم خلقت هر امری معلولی در پی دارد و نتیجه ی طبیعی برخی اعمال عذاب اخروی است. خدا هم انبیاء را فرستاده است تا به مردم گوشزد نمایند که چه عملی منجرّ به چه معلولی می شود. و این عین رأفت و رحمت خداست که عاقبت هر امری را به مردم اطّلاع می دهد تا ناخواسته گرفتار بد عاقبتی نشوند ؛ حال اگر کسانی نخواهند هشدار خدا را جدّی بگیرند خدا به خاطر آنها کلّ نظام خلقت را به هم نمی ریزد. خدا طبق مصلحتی که در کلّ هستی دیده آتش را سوزان آفریده ، پس عاقل نباید دست به آن بزند ؛ حال اگر کسی دست بر آن زد نمی توان گفت که خدای مهربان قانون خلقت را به خاطر او نقض کند.

بالاتر این ، در نظر اهل معرفت ، بهشت و جهنّم نه معلول اعتقاد و اخلاق و عمل انسان ، بلکه عین خود اعتقاد و اخلاق و عمل وی می باشند ؛ لذا خداوند متعال در سوره زلزال فرمود: « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ؛ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ـــــــ پس هر كس هموزن ذرّه‏اى كار خير انجام دهد آن را مى‏بيند. و هر كس هموزن ذرّه‏اى كار بد كرده آن را مى‏بيند.» و در سوره نساء آیه 10 فرمود: « إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيرا ــــــ  كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، (در حقيقت،) تنها آتش مى‏خورند؛ و به زودى در شعله‏هاى آتش(دوزخ) مى‏سوزند.» در این آیات سخن از این نیست که هر که بد کند مجازات می شود یا عمل بد ، موجب پیدایش عذاب می شود ، بلکه می فرماید: عذاب جهنّم چیزی جز باطن و حقیقت اعتقاد یا اخلاق یا عمل نامشروع  انسان نیست ؛ کما اینکه بهشت نیز حقیقت و باطن اعتقاد یا اخلاق یا عمل خیر است.

از طرفی ، اهل باطن به شهود و اهل حکمت به برهان دریافته اند که ، اعتقاد هر کسی سازنده ی روح او و خلقیّات او سازنده ی قوای درونی او عملش سازنده ی بدن برزخی و اخروی او می باشد. و بهشت و جهنّم نیز طبق گفتار بالا چیزی ، جز ظهور اعتقاد یا اخلاق یا عمل نیستند. بنا بر این ، بهشت و جهنّم هر کسی با وجود اخروی خود او اتّحاد وجودی دارد ؛ پس اینکه گفته شود خدا اهل جهنّم را به جهنّم نبرد به این معناست که خدا وجود او را عدم سازد ؛ چون او تا وجود عین جهنّم خود را دارد ، گریزی از جهنّم نخواهد داشت ؛ از اینرو خداوند متعال عدّه ای از اهل جهنّم را هیزم و موادّ سوختنی جهنّم نامید ، « إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّار ــــ ثروتها و فرزندانِ كسانى كه كافر شدند، نمى‏تواند آنان را از(عذابِ) خداوند باز دارد ؛ (و از كيفر، رهايى بخشد) ؛ در حالی که آنان خود ، آتشگيره ی دوزخند.» (آل‏عمران:10)

لذا آنان که در هر سه حوزه ی اعتقاد و صفات اخلاقی و عمل ، کافرند ، برای ابد در جهنّم خواهند بود ولی آنکه تنها در عمل فاسق است ، یا برخی صفات ناپسند دارد ، امید است که در سایه ی پاکی اعتقادش از جهنّم خلاص گردد. در حقیقت شفاعت شافعین  نیز از همین روزنه وارد عمل شده افراد قابل را نجات می دهد.  

 

  

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سجاد حسینی فهرجی وسید علی حسینی فهرجی
تاریخ : شنبه 20 خرداد 1391
زمان : 13:45


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.