:با توجه به بيان اين نکته در قرآن که خداوند هر که را بخواهد هدايت و هر که را نخواهد گمراه مي کند، اي
:با توجه به بيان اين نکته در قرآن که خداوند هر که را بخواهد هدايت و هر که را نخواهد گمراه مي کند، اي


پرسش:با توجه به بيان اين نکته در قرآن که خداوند هر که را بخواهد هدايت و هر که را نخواهد گمراه مي کند، اين مبحث چگونه با اختيار جمع مي شود؟( در صورت امکان آيه مربوطه ذکر شود.)

پاسخ:

حلّ این مساله ، مبتنى بر شناخت دقيق اقسام هدايت و ضلالت، شرايط هر يك و گونه‏هاى تعلق مشيت و اراده حكيمانه الهى به امور است.
ـ اقسام هدايت در قرآن‏
در قرآن مجيد از چهار نوع هدايت سخن رفته است:
هدايت تكوينى عام:  این گونه هدایت همان نظام و مكانيسمى است كه خداوند متعال ، موجودات را طبق آن آفريده است؛ به طورى كه تمام هستى هماهنگ و منسجم به سوى غايتى در حركت و تكاپويند. « رَبُّنَا الَّذِى أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى ـــــ پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه در خور اوست داده، سپس آن را هدايت كرده است» (طه:50). در برابر اين گونه هدايت، هيچ گونه ضلالتى وجود ندارد. چنین هدایتی حتّی شامل حال کفاّر و شیاطین نیز می شود. چون آنان نیز از جهت تکوینی و ساختار وجودی ، به سمت غایت مشخّصی در تکاپو هستند ؛ و آن غایت نهایی ، بسوی خدا رفتن و به بسوی خدا بودن است ؛ «... لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُورُ  ـــــ آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست؛ آگاه باشيد كه همه ی امور تنها بسوى خدا بازمى‏گردند»(الشورى:53)

 هدايت تكوينى خاصّ ؛ و آن هدايت همه ی انسان‏ها از طريق عقل و فطرت به سمت يك سرى از حقايق، اصول و ارزش‏ها است كه از آن به الهام درونی و فطری یا هدایت فطری تعبير شده است. « وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (9) وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها ــــــ و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را(آفريده و) منظّم ساخته، (7) سپس فجور و تقوا(شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است، (8) كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده؛ (9) و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است » (سوره الشمس)

چنين هدايتى چند ویژگی دارد:

الف ـ ظاهراً منحصر به موجود مکلّف می باشد.

ب ـ در ميان انسان‏ها عمومى و استثنا ناپذير است.

ج ـ ذاتى و درونی است و تا حدود زیادی ناخود آگاه می باشد.

د ـ در برابر آن هيچ گونه ضلالتى نيست ؛ يعنى، خداوند هيچ كس را با فطرت خدا گريز و عقلى گمراه كننده ، نيافريده است. رسول خدا فرمودند: « كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِه ـــــ هر نوزادی بر اساس فطرت توحید متولّد می گردد ؛ پس والدینش او را یهودی یا مسیحی یا مجوسی می کنند. » (بحار الأنوار ، ج‏58 ،ص187)
3ـ هدايت تشريعى عام ؛ اين گونه هدايت، ظاهراً مخصوص انسان‏ها و طايفه ی جنّ می باشد و دیگر موجودات به نظر می رسد دارای شریعت نباشند. چنين هدايتى نيز از نظر قرآن ، در ظرف خود فراگير و همگانى است ؛ يعنى، خداوند، پيامبران را براى همه انسان‏ها فرستاده و كتاب آسمانى خود را براى جميع بشر نازل فرموده است « وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ ــــ  و برای هر قومی هدایت کننده ای است »(الرعد:7) و فرمود: « وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ ــــ و ما تو را نفرستادیم مگر برای همه ی مردم » (بقره:28).  در برابر اين گونه هدايت نيز هيچ ضلالتى نيست؛ زيرا ضلالت تشريعى به اين معنا است كه - نعوذ بالله ‏خداوند پيامبرانى را براى گمراه سازى برخى از مردم، مبعوث سازد و معارف و احكام و قوانين گمراه كننده‏اى بر آنان نازل فرمايد؛ در حالى كه او هرگز چنين نمى‏كند و از او جز سخن حق، نازل نمى‏گردد.

در اينجا چند نكته مهم وجود دارد:
یکم : خداوند، به عنوان هادى و شارع ، خواستار هدايت همه ی انسان‏ها است و از اين رو، دين حق را براى همگان نازل كرده است.
دوم: اراده ی الهى در اين زمينه، اين است كه انسان‏ها با اختيار خود راه درست را برگزينند، نه جبراً ؛ و گرنه مى‏توانست همه را جبراً به راه درست بكشاند و نيازى هم به بعثت و رسالت نبود. از اين رو فرمود: « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ـــ ما راه را به او (انسان) نمودیم ، خواه شاکر باشد یا کفران نماید» (الانسان:3)
سوم : انسان‏ها در برابر هدايت تشريعى عامّ  ــ با توجّه به اختيارى كه دارند ــ دو گونه موضع اتخاذ مى‏كنند: برخى در برابر آن راه تسليم و انقياد پيش مى‏گيرند و گروهى به سرپيچى و طغيان مى‏پردازند. دقيقاً از همين‏جا است كه به مرحله بعد و نوع ديگرى از هدايت و ضلالت گذر مى‏كنيم.
4ـ هدايت تكوينى پاداشی: اين هدايت ، مخصوص مؤمنان است ؛ يعنى، كسانى كه با اختيار خويش در برابر هدايت رسولان الهى و نورافشانى‏هاى عقل و فطرت ، تسليم گشتند ، خداوند باب هدايت ديگرى برتر از هدايت‏هاى قسم پيشين بر روى آنان مى‏گشايد. به عبارت ديگر چون آنان با اختيار خود، از هدايت‏هاى مراتب پيشين استفاده كردند؛ لذا اين نوع هدايت پاداشى نصیب آنان می شود. به تعبیر دیگر ، خداوند متعال وجود انسان را به گونه ای ساخته ، که اگر مطابق شرع عمل نماید ، نوعی بصیرت و نورانیّت درونی در او زنده می شود ؛ و از دورن او را به سمت کمالاتش هدایت می کند. این نور وقتی بسیار قوّت گرفت ، شخص صاحب فراست می شود و خیرات به او الهام می شوند. و اگر بازهم قویتر شد ، چشم باطن او به عالم غیب باز می شود و حقیقت گناه را می بیند. لذا حتّی میل به گناه نیز نمی کند.

فرق اساسى اين هدايت با هدایت از طریق انبیاء ، آن است كه وجه غالب هدایت انبیاء ، جنبه ی راهنمايى  و آدرس دهی دارد؛ ولى اين مرتبه افزون بر آن خاصيت ، دست شخص را از باطن گرفته و به سوی صراط مستقیم رهنمون می شود.
توضيح بيشتر آنكه اگر كسى بعد از آشكار شدن حق و باطل، راه پيامبران الهى را با اختيار خود برگزيند و در آن راه گام بردارد؛ خداوند براى تداوم و تكميل اين هدايت يافتگى ، فيض خاص تكوينى خود را شامل حال او مى‏گرداند و راه را براى او روشنتر و امكان سير را هموارتر مى‏گرداند و موانع تكامل او را برطرف مى‏كند « فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏ (5) وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ (6)فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‏ ـــــ امّا آن كس كه(در راه خدا) انفاق كند و پرهيزگارى پيش گيرد، (5)  و جزاى نيك(الهى) را تصديق كند، (6)  ما او را در مسير آسانى قرار مى‏دهيم » (سوره اللیل) ؛ و فرمود: « وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ  ــــــ  كسانى كه هدايت يافته‏اند، خداوند بر هدايتشان مى‏افزايد و روح تقوا به آنان مى‏بخشد»(محمد:17) و فرمود: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً  ــــــ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر از(مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما قوّه ی تشخیص حق از باطل قرار مى‏دهد»(الأنفال:29)

پس اين هدايت، ويژه هدايت‏يافتگانى است كه به اختيار خود طريق هدايت را پيموده‏اند و تقوا پیشه نموده اند.
در مقابل اين نوع هدايت ، «اضلال مجازاتى» قرار دارد؛ يعنى، هرگاه فردى با بهره‏مندى از تمام امكانات هدايت  ــ اعم از هدایت تكوينى و تشريعی ــ به عمد از راه حق منحرف شود و كتاب الهى را پشت سر اندازد ؛ خداوند متعال تا حدّی با او مدارا می کند ؛ ولی آنگاه که انحراف را از حدّ گذراند و به حدّ طغیان و استکبار و گردنکشی در مقابل حقّ و حقیقت رسید ، خداوند متعال رحمت خاصّ خود را از او باز می دارد و به این طریق او گرفتار گمراهى مى‏ شود. و چون گمراه گشتن او نتیجه ی بریده شدن عنایت خاصّ خداوند متعال از او می باشد ، لذا خداوند متعال ، بالعرض گمراه کننده ی او تلقّی می شود. به تعبير ديگر خداوند متعال وجود بشر را به گونه ای آفریده که اگر بر ضدّ خدا طغیان نماید ، فطرت حقّ خواه او در زیر غرایزش دفن می گردد و عقل حقیقت شناس او کور می شود ؛ و به این وسیله راه او به سوی حقیقت بسته می گردد. و چون اینها همه نتیجه ی نوع خلقت خداست ، لذا گفته می شود: خدا او را گمراه نمود ؛ در حالی که در اصل خودش خودش را از فیض خاصّ خدا محروم نموده است. مانند کسی که وارد آب می شود ، و با اینکه شنا بلد است ولی به اختیار خود شنا نمی کند و غرق می گردد. در این حالت او خودش خودش را غرق نموده ؛ ولی گفته می شود: آب فلانی را غرق کرد ؛ یا آب فلانی را خفه کرد.

بر همین اساس خداوند متعال فرمود: « فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏ (5) وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ (6)فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‏ (7) وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى‏ (8) وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى‏ (9) فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‏  ـــــ امّا آن كس كه(در راه خدا) انفاق كند و پرهيزگارى پيش گيرد، (5)  و جزاى نيك(الهى) را تصديق كند، (6)  ما او را در مسير آسانى قرار مى‏دهيم (7) امّا كسى كه بخل ورزد و(از اين راه) بى‏نيازى طلبد، (8) و پاداش نيك(الهى) را انكار كند، (9) بزودى او را در مسير دشوارى قرار مى‏دهيم » (سوره اللیل) 

و فرمود: « وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ  ــــــ چنان نبود كه خداوند قومى را، پس از آن كه آنها را هدايت كرد(و ايمان آوردند) گمراه(و مجازات) كند؛ مگر آنكه امورى را كه بايد از آن بپرهيزند، براى آنان بيان نمايد(و آنها مخالفت كنند)؛ زيرا خداوند به هر چيزى داناست‏» (التوبة:115)

و فرمود: « إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ  ـــــــ خداوند از اين كه(به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏كند. (در اين ميان) آنان كه ايمان آورده‏اند، مى‏دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان؛ و امّا آنها كه راه كفر را پيموده‏اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى‏گويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه ، و گروه بسيارى را هدايت مى‏كند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد.» (البقرة:26)

یعنی خداوند متعال آیاتی را نازل می کند ؛ لکن آن آیات را به گونه ای قرار می دهد که تنها انسانهای حقیقت جو به واسطه ی آنها هدایت شوند و انسانهای بهانه جو و فاسق با همین آیات به گمراهی بیفتند. لذا فرمود: « وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً ـــــــ و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏كنيم؛ و ستمگران را جز خسران(و زيان) نمى‏افزايد » (الإسراء:82) و فرمود: « هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ  ـــــــ او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات محكم است؛ كه اساس اين كتاب مى‏باشد؛ و قسمتى از آن، متشابه است. امّا آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگيزى كنند ؛ و تفسير(نادرستى) براى آن مى‏طلبند؛ در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند. (آنها كه) مى‏گويند: «ما به همه ی آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمى‏شوند.» (آل‏عمران:7)

همچنین فرمود: « وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذينَ آمَنُوا إيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى‏ لِلْبَشَرِ  ـــــــ مأموران دوزخ را فقط فرشتگان(عذاب) قرار داديم، و تعداد آنها را جز براى آزمايش كافران معيّن نكرديم تا اهل كتاب‏[ يهود و نصارى‏] يقين پيدا كنند و بر ايمان مؤمنان بيفزايد، و اهل كتاب و مؤمنان(در حقّانيّت اين كتاب آسمانى) ترديد به خود راه ندهند، و بيماردلان و كافران بگويند: «خدا از اين توصيف چه منظورى دارد؟!» (آرى) اين گونه خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى‏سازد و هر كس را بخواهد هدايت مى‏كند ؛ و لشكريان پروردگارت را جز او كسى نمى‏داند، و اين جز هشدار و تذكّرى براى انسانها نيست.» (المدثر:31)

باز فرمود: « وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ  ــــــ و هر كس از ياد خدا روى‏گردان شود شيطان را به سراغ او می فرستيم پس همواره همنشین اوست»(الزخرف:36)

از این آیات نورانی به وضوح روشن می شود که خداوند متعال ، هرگز بی مقدّمه و بی علّت ، هدایت را از کسی باز نمی دارد تا در گمراهی بیفتد ؛ بلكه اساس كار او ، بر آن است كه ناقص‏ها را كامل كند و كامل را به مراحل نهايى كمال رهنمون شود. پس هدايت تكوينى پاداشى و گمراهى مجازاتى ، منافاتى با اختیار و اراده ی انسان ندارد و منجر به جبر نمى‏شود ؛ بلكه چنین هدایت و ضلالتی در واقع نتيجه ی عمل اختيارى خود انسان است كه در عين حال سلب اختيار نمى‏كند.
پس مشیّت و خواست ازلی و ابدی خداوند متعال بر این قرار گرفته که هر که راه هدایت را پیش گیرد راه هدایت بر او هموارتر گردد و راه ورود شیطان بر او بسته تر شود و بصیرت او افزونتر شود. و در مقابل ، اراده نموده که هر که با سوء اختیارش راه انحراف و گردنکشی در برابر خدا را پیش گرفت ، فطرتش مدفون ، چراغ عقل هدایگرش خاموش و راه ورود شیطان بر او هموارتر گردد. به گونه ای که این چنین کسی حتّی با خواندن قرآن کریم و مشاهده ی معجزات نیز هدایت نمی شود و بر گمراهی او افزوده می گردد. و چون مشیّت و اراده ی ازلی خدا بر این سنّت و قانون قطعی قرار گرفته ، لذا در آیات نیز تعابیری چون « يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ » استفاده می شود ؛ چرا که شاء ، یشاء با مشیّت از ریشه می باشند. بنا بر این تعبیر « يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ » در حقیقت حکایت می کند از مشیّت و سنّت ثابت الهی.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : سجاد حسینی فهرجی وسید علی حسینی فهرجی
تاریخ : سه شنبه 23 خرداد 1391
زمان : 19:0


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.