پرسش
پرسش:خداوند عدم است يعني چه؟
پاسخ:
خداوند متعال از دیدگاه حکمای اسلامی وجود محض می باشد که در مقابل عدم است. لذا خداوند متعال عدم بردار نیست ؛ چون اگر گفته شود: « وجود وجود ندارد» ، تناقض لازم می آید. پس خدا ، وجود محض و خالص و بی قید و شرط می باشد و چنین موجودی در مقابل عدم بوده ، عدم بر نمی دارد و موجودی که عدم بردار نباشد ، آن را واجب الوجود گویند ؛ در مقابل عدم که ممتنع الوجود می باشد. پس خدا نه تنها عدم نیست بلکه در مقابل عدم می باشد.
امّا مراد از تعبیر « خداوند عدم است » ، دو معنا می تواند باشد. نخست اینکه مخلوقات وجودند و خداوند متعال عدم می باشد ؛ و عظمت عدم بیش از وجود است. این پندار و توهّمی است که برخی افراد بیمار ذهن و خارج شده از فطرت عقلی به آن گرایش پیدا کرده و خیال نموده اند که عدم نیز واقعیّتی دارد. در حالی که عدم شیئیّت ندارد و مفهوم ذهنی آن نیز در حقیقت وجود ذهنی است نه عدم. شاید خیلی از عقلا باور نکنند که افرادی با چنین افکار بیماری نیز وجود دارند ولی حقیقت این است که وجود دارند. برای نمونه به این متن اینترنتی توجّه بفرمایید! « مولانا ما را دعوت می کند که عشق به عدم داشته باشیم. آتش است این بانگ نای و نیست باد ــ هر کس این آتش ندارد نیست باد. خدا عدم است. عدم یعنی بی نهایت و بدون حد و مرز و بیکران . بی خودی رمز پاکیزگی روح است . خود را فراموش و خدا را یاد کردن. باخود بودن رنج و درد و عذاب است و باخدا بودن شادی و شعف و شیرین است. خدای واقعی و نه خدای ذهنی خدایی که نام دیگر او جهان است و نام دیگر او مردم است . او در همه چیز و همه جا هست لذا همه چیز و همه جا خانه ی خداست و قابل احترام ». چنین سخنان پر از تناقضی نمی تواند از یک ذهن منطقی صادر شود ؛ لذا صاحب چنین فکری یقیناً دچار بیماری ذهنی است. وی حتّی شعر جناب مولوی را هم درست معنا نمی کند و متوجّه نیست که عرفایی چون مولوی خدا را وجود محض و غیر خدا را فانی در اسماء الله می دانند ؛ و فنا غیر از عدم به معنی اصطلاحی آن است.
امّا معنای دوم تعبیر یاد شده این است که خدا موجود نیست. این نیز پندار کافران و منکرین خداست ؛ و اینان هیچ دلیل منطقی ندارند که وجود خدا را نفی کند ؛ در حالی که خداباوران دلائل عقلی فراوانی بر وجود خدا اقامه نموده اند.
خداوند متعال از دیدگاه حکمای اسلامی وجود محض می باشد که در مقابل عدم است. لذا خداوند متعال عدم بردار نیست ؛ چون اگر گفته شود: « وجود وجود ندارد» ، تناقض لازم می آید. پس خدا ، وجود محض و خالص و بی قید و شرط می باشد و چنین موجودی در مقابل عدم بوده ، عدم بر نمی دارد و موجودی که عدم بردار نباشد ، آن را واجب الوجود گویند ؛ در مقابل عدم که ممتنع الوجود می باشد. پس خدا نه تنها عدم نیست بلکه در مقابل عدم می باشد.
امّا مراد از تعبیر « خداوند عدم است » ، دو معنا می تواند باشد. نخست اینکه مخلوقات وجودند و خداوند متعال عدم می باشد ؛ و عظمت عدم بیش از وجود است. این پندار و توهّمی است که برخی افراد بیمار ذهن و خارج شده از فطرت عقلی به آن گرایش پیدا کرده و خیال نموده اند که عدم نیز واقعیّتی دارد. در حالی که عدم شیئیّت ندارد و مفهوم ذهنی آن نیز در حقیقت وجود ذهنی است نه عدم. شاید خیلی از عقلا باور نکنند که افرادی با چنین افکار بیماری نیز وجود دارند ولی حقیقت این است که وجود دارند. برای نمونه به این متن اینترنتی توجّه بفرمایید! « مولانا ما را دعوت می کند که عشق به عدم داشته باشیم. آتش است این بانگ نای و نیست باد ــ هر کس این آتش ندارد نیست باد. خدا عدم است. عدم یعنی بی نهایت و بدون حد و مرز و بیکران . بی خودی رمز پاکیزگی روح است . خود را فراموش و خدا را یاد کردن. باخود بودن رنج و درد و عذاب است و باخدا بودن شادی و شعف و شیرین است. خدای واقعی و نه خدای ذهنی خدایی که نام دیگر او جهان است و نام دیگر او مردم است . او در همه چیز و همه جا هست لذا همه چیز و همه جا خانه ی خداست و قابل احترام ». چنین سخنان پر از تناقضی نمی تواند از یک ذهن منطقی صادر شود ؛ لذا صاحب چنین فکری یقیناً دچار بیماری ذهنی است. وی حتّی شعر جناب مولوی را هم درست معنا نمی کند و متوجّه نیست که عرفایی چون مولوی خدا را وجود محض و غیر خدا را فانی در اسماء الله می دانند ؛ و فنا غیر از عدم به معنی اصطلاحی آن است.
امّا معنای دوم تعبیر یاد شده این است که خدا موجود نیست. این نیز پندار کافران و منکرین خداست ؛ و اینان هیچ دلیل منطقی ندارند که وجود خدا را نفی کند ؛ در حالی که خداباوران دلائل عقلی فراوانی بر وجود خدا اقامه نموده اند.
نظرات شما عزیزان: