پرسش:اين که مي گويند، خدا زيباست يا اينکه زن مظهر جمال خداست يعني چي؟ منظورم اينه که خدا که داراي جسم نيست، پس چرا اين ها رو مي گويند؟
پاسخ:
باید توجّه داشت که زشتی و زیبایی اقسامی دارد که عبارتند از زشتی و زیبایی محسوس ، زشتی و زیبایی خیالی ، زشتی و زیبایی وهمی ، زشتی و زیبایی عقلی و زشتی و زیبایی قلبی. حسن و قبح محسوس همان است که حواسّ انسان آن را ادراک می کند و اکثر مردم قادر به درک آن هستند. این قسم از حسن و قبح ، پایین ترین و ناپایدارترین قسم زیبایی و زشتی است . گل زیباست ، قیافه ی برخی افراد زیباست امّا اینها چند روزی بیش دوام ندارد. امّا حسن و قبح خیالی ، آن قسم از زیبایی و زشتی است که محسوس نیست ولی قوّه ی خیال انسان ، قادر به ادراک آن و بلکه قادر به ایجاد آن است. مثل زیبایی یک تصویر خیالی ، زیبایی یک آرزوی دنیوی و ... این قسم از حسن و قبح ، چنان قدرتمند است که حتّی می تواند زیبایی و زشتی محسوس را تحت تأثیر قرار داده ، زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه دهد. شیطان نیز از همین ترفند برای فریفتن انسانها سود می جوید. « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين. ـــــ (ابلیس) گفت:پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من(نعمتهاى مادّى را) در زمين در نظر آنها زينت مىدهم (امور گذارا و کم ارزش را زیبا جلوه می دهم) ، و همگى را گمراه خواهم ساخت.»(الحجر:39) . حسن و قبح وهمی نیز از جهاتی شبیه حسن و قبح خیالی است با این تفاوت که فارغ از صور و اشکال است. مثل زیبایی یا زشتی محبّت یا بغض حاکم بین دو نفر ، که نه محسوس است و نه خیالی بلکه با قوّه ی وهم ادراک می شود که قویتر از خیال و ضعیفتر از عقل است ؛ لذا آن را اوج خیال و دامنه ی عقل گویند. اینگونه حسن و قبحها هم به شدّت مورد سوء استفاده ی شیاطین قرار می گیرد. چنین بود که برادران یوسف (ع) ، محبّت حضرت یعقوب نسبت به یوسف را زشت و دشمنی خود با یوسف را نیک پنداشته اقدام به قتل او کردند. « إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفي ضَلالٍ مُبين. ـــــ هنگامى كه(برادران) گفتند:«يوسف و برادرش (بنيامين) نزد پدر، از ما محبوبترند؛ در حالى كه ما گروه نيرومندى هستيم! مسلّماً پدر ما، در گمراهى آشكارى است.» (يوسف:8) اینها در حالی پدر خود را گمراه می انگاشتند که آن حضرت ، پیامبر خدا و معصوم بود. لذا توطئه کرده یوسف را به چاه انداختند « وَ جاؤُ عَلى قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ . ـــــــــ و پيراهن او را با خونى دروغين(آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند؛ (حضرت یعقوب) گفت: بلکه نفس شما اين امر را برايتان زیبا جلوه داد. پس بر من باد صبر زیبا ؛ و در برابر آنچه مىگوييد، از خداوند يارى مىطلبم.» (يوسف:18).
قسم دیگر حسن و قبح ، حسن و قبح عقلی است که ادراک کننده ی آن قوّه ی عقل است. مثل زیبایی یک رابطه ی ریاضی یا زیبایی یک قاعده ی فلسفی یا زیبایی یک اعتقاد مبتنی بر برهان عقلی که متأسفانه اکثر مردم به خاطر ضعف عقل و نداشتن تعقّل از ادراک اینگونه از حسن و قبحها بی بهره اند. اکثر مردم نسبت به زیبایی ها و زشتی های عقلی ، مثل افراد نابینا یا کم بینا هستند نسبت به زیبایی و زشتی های محسوس. از اینروست که خداوند متعال می فرماید:« ... وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ. ــ و اکثرشان تعقّل نمی کنند. » (المائدة:103) امّا برترین و بالاترین زیبایی ها ، زیبایی قلبی است که مخصوص اولیای الهی و عارفان حقیقی است. اینها عالم را سراسر ظهور اسماء خدا می بینند و ذرّه ای کجی و زشتی در عالم مشاهده نمی کنند و تمام هستی را ظهور جمال بی مثال حضرت حق جمیل می یابند. لذا سعدی گفت:« به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست ـــــ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.» عارف دیگری گفته است:« جهان چون چشم و خطّ و خال و ابروست ـــــ که هر چیزی به جای خویش نیکوست.»
در نظر چنین انسانهایی ، حتّی زشت ترین موجودات ــ در نظر افراد عادی ــ نیز در جایگاه وجودی خویش زیباست ؛ و زشتی ظاهری و حسّی او عین زیبایی است ؛ چنان که اگر او به ظاهر زشت نبود ، عالم زیبا نبود. لذا گفته اند:« ابرو اگر راست بودی ، کج بودی.» یعنی همانگونه که زیبایی ابرو به این است که کج باشد ، زیبایی برخی موجودات نیز به این است که به ظاهر زشت باشند. امّا این حقیقت را نه اهل حسّ می فهمند نه اهل خیال و وهم . اهل عقل نیز اگرچه آن را تصدیق می کنند ولی به عمق آن راه نمی برند. تنها اهل دل اند که با چشم خدایی نظر می کنند و تمام به ظاهر زشتها را هم زیبا می بینند. این مقام کسانی چون حضرت زینب ــ سلام الله علیها ــ است که در بطن زشت ترین جنایت تاریخ ، یعنی جنایت یزیدیان در کربلا و در زیر خرد کننده ترین مصیبتها که زبان اکثر مردم را به کفر گویی و اعتراض به قضای الهی می گشاید ، می فرماید: « مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا ـــ من جز زیبا ندیدم.»(اللهوف ،ص160) ؛ یعنی من در کربلا خدای جمیل را مشاهده نمودم که با اسم جمیل خود ظهور نموده بود. در چنین فضای ادراکی است که گفته می شود: خداوند هر کس را در بهترين شکل و بهترين حالت ممکنه اش خلق کرده است و همه را در زيبايي مطلق خودش آفريده است ؛ لکن جمال الهی در برخی موجودات مثل زنان ظهور بیشتری یافته است ؛ کما اینکه جلال او نیز در مردان بیشتر تجلّی کرده است.
پس خدا زیباست ، امّا نه به زیبایی حسّی یا خیالی یا وهمی ، بلکه به زیبایی عقلی و بلکه بالاتر به زیبایی قبلی. « ذعلب يمانى از علی (ع) پرسيد: ای امير مؤمنان آيا پروردگار خود را ديدهاى؟ حضرت پاسخ دادند: آيا چيزى را كه نبينم مىپرستم؟ ذعلب یمانی گفت:چگونه او را مىبينى؟ امام فرمودند: چشمها هرگز او را آشكار نمىبينند، امّا دلها با ايمان درست او را در مىيابند. خدا به همه چيز نزديک است نه آن كه به اشياء چسبيده باشد، از همه چيز دور است نه آن كه از آنها بيگانه باشد ؛ گوينده است نه با انديشه و فكر ؛ اراده كننده است نه از روى آرزو و خواهش ؛ سازنده است نه با دست و پا ؛ لطافت دارد نه آن كه پوشيده و مخفى باشد ؛ بزرگ است نه با ستمكارى ؛ بيناست نه با حواس ظاهرى ؛ مهربان است نه با نازک دلى ؛ سرها و چهرهها در برابر عظمت او به خاک افتاده ، و دلها از ترس او بىقرارند. » (نهج البلاغه ، خطبه179)
نظرات شما عزیزان: